از خيال تا واقعيتِ گذشته و حالیِ يك زنِ شهري


از خيال تا واقعيتِ گذشته و حالیِ يك زنِ شهري

(آرش قلعه گلاب)

  (گزارشی از مجموعة داستانِ خط قرمز روي گيج‌گاه زن / نوشته بهاره اله بخش / نشر رسش)           

 خط ترمز روي گيج‌گاه زن، اولين مجموعة داستان بهاره اله‌بخش، ‌شامل ده داستان كوتاه است برگرفته از كلان واهمه‌هاي با نام و نشان يك زن شهري و با برداشتي كاملاً اجتماعي، هر چند سمت و سوي اين نگاه در بعضي از داستانها، سياسي،‌ فلسفي نيز مي‌شود، امّا آنچه كاملاً شاکله انديشگي اين مجموعه را تشكيل مي‌دهد، اجتماعي است و البتّه روايتِ زنانه اي از زندگي گذشته و حال راوي.

«مي‌ترسي نگار؟» اولين داستانِ اين مجموعه است كه در آن راوي‌ زني است سرگشته ميان ترك همسر اوّل و دوستي و عشق به مرد دوّمي كه هنوز برايش مسلّم نيست مي‌تواند نقطه اتكايي مردانه باشد.

و همين ترس است كه در تمامي داستان تسرّي يافته و به جان راوي افتاده است.

هرچند راوي به نگاهي روانكاوانه به اين ترس، كودكي‌اش را مرور مي‌كند و به جستجوي بخشي از آن در كودكي‌اش مي‌پردازد امّا ترس امروزي‌اش از عشقی دوباره به مردي دوباره در كل داستان بيشتر نمود يافته است.

و همين ترس است كه نمودي زنانه يافته و تماميت روح و روان راوي را به ما يادآوري مي‌شود. روايت زنانه‌اي از عشق و ترس.

در داستان دوم، با عنوانِ«چیزي هست كه بايد فراموش شود» ،راوي در پی یادآوری گذشته اش حکایت پیش از جنگ را برایمان مرور می کند وخاطره ی دوره ی کودکی اش را.

در پي يادآوري دوران كودكي و دوست دوران كودكي‌اش، و در تقابل اين دو بعد از جنگ، دوست دوران كودكي در پي يافتن گنج خويش كه همانا عروسك كودكي‌اش است با راوي رو در رو مي‌شود و راوي با يادآوري آن دوست همة آن اتفاقات كودكي را دوباره در ذهن خود مرور مي‌كند، متذكر شدن راوي به اينكه هميشه چيزي براي فراموش كردن هست، درونمايه اين داستان را شكل مي‌دهد.

در داستان «بغض های در خيابان روي كاغذي» راوي زني است نويسنده كه سرگشته ميان وظايف مادري و عشق به نويسندگي، دست و پا مي‌زند و درمانده است.

نويسنده‌اي كه با بي‌محابا راندن ماشين‌اش در پي كودك گمشده در خيابانهاي شهر، تصوير مشوش‌تري از روح و روانش را به مخاطب القا مي نمايد.

«تاپو» يكي ديگر از داستانهاي اين مجموعه، گريزي است به باورهاي قومي و روايت‌هايي از زندگي روستايي اجداد نويسنده، در اين داستان نويسنده با درهم تنيدن فضا‌ي واقعي و فرا واقعي،‌ به خوبي توانسته يادآور گذشتگان‌اش از روايتهايي دربارة آل و جن و تاپو باشد. در سفري تفريحي كه نويسنده با بستگانش به روستاي آبا و اجدادي اش مي‌نمايد، وقايعي رخ مي‌دهد كه هرچند نامنتظر و غير واقعي است امّا به گونه‌اي پرداخت شده كه مخاطب تا به انتهاي داستان، در پي آن مي‌رود و در پايان آنچه باور مي‌شود،‌ باوري است از يك روايت قومي.

«هبوط آزاد» پنجمين داستان از اين مجموعه، باز هم حديث نفس است و اين بار زني در سفر به شمال به همراه همسر و بستگان‌اش، شاهد سقوط آزاد قورباغه‌اي است از تله كابين و آنجا كه سعي مي‌كند تا با دست به كمك‌اش بشتابد، قورباغه سقوط مي‌كند و زن شاهد اين هبوط است. صعود و هبوط به موازات رفت و برگشت تله كابين به قلّه كوه تا پايان داستان فكر زن را به خود مشغول مي‌دارد.

آنچه اين داستان را متمايز مي‌سازد همين تعليق فكري و فلسفي است كه در پايان داستان و بدون هيچ نتيجه‌گيري به خواننده ارائه مي‌شود.

داستان ششم از اين مجموعه يكي از بهترين داستانهاي اله بخش است روايت صادقانه كودكي از زندگي زناشويي پدر و مادرش كه نويسنده بي‌هيچ دخل و تصرفي توانسته از زبان كودك آن را به يك داستانِ گيرا و خواندني بدل نمايد. « نصف طلايي، نصف سياه- سفيد »

نويسنده با همين نام براي داستان به خوبي توانسته سهم مادر و پدر و معشوقه ی پدر را از زندگي زناشويي پدر و مادرش جدا كند، هر چند اين امر در پايان داستان بر ما مكشوف ميشود و آن هم از زبان كودك، اما بدون هيچ اشاره‌اي به اين امر و آن هم به واسطه (صرفاً) يك خواست كودكانه و بدون آگاهي از اين امر. به واقع گرهي كه توسط كودك گشوده مي شود خود گرهي است بزرگتر در زندگي آيندة پدر و مادرش.

«عاشقانه‌هاي سپيد» نام آخرين داستانِ واقع‌گرايانه نويسنده در اين كتاب است كه برخلاف داستان قبل،‌خواننده احتياج به هيچ‌گونه گره‌گشايي و تعليق در متن بر خود نمي‌بيند و صرفاً حكايت گذشتة خانواده‌اي است كه مي‌خواهد از اين گذشته فرار كند امّا همين دست نوشته‌هاي باقي‌مانده از يكي از اعضاي خانواده كه سابقاً سياسي بوده و امروز ديگر در ميان آنها نيست، خانواده را به تأمل وا مي‌دارد تا تصميم براي رفتن از آن خانه و نقل مكان به آپارتمانهاي جديد را براي هميشه،‌كنار بگذارد. تأكيد نويسنده بر آرمان‌هاي گذشته و عاشقانه‌هاي سپيد آزادي‌خواهان سياسي سابق خواننده را به تأمّل در آن ارزشها و بازخواني و گذشته آن ارزشها فراخواندن اصلي‌ترين نگرش نويسنده در اين داستان است. هرچند نويسنده در اين بازخواني و باز تلاش براي فهم گذشته،‌ تأكيدي بر حال نداشته و به فهم خواننده از موقعيت كنوني‌اش كمكي نمي‌كند و آنچه پرداخته مي‌شود لزوماً يكسونگري و آرمان‌خواهي غير ديالکتيكي است كه تضادي آشكار با زندگي امروزي خود راوي دارد.

اينجا خط پايان‌، اولين داستان از سه داستان نمادين خانم اله‌بخش است كه سعي كرده تا در بازنگرش در بعضي از حكايات قديمي و در فرمي داستاني به فهم جديد و نويني از حكايات دست يابد و آنچه بيش از گذشته به ما گفته شده را در قالب فهم خويش از اين روايت به ما بگويد.

در اينجا، خط پايان روايت مسابقة خرگوش و لاك‌پشت با نرمي سوررئال. باز هم اين خرگوش است كه به خط پايان نمي‌رسد امّا آنچه تازه مي‌نمايد و بديع، نه به خاطر بازي‌گوشيها وغرور خرگوش است بلكه به خاطر ذهن جستجوگر و عقل دگرانديش اوست كه به جستجوي دالانهاي لابیرنتی زندگي مي‌رود و زندگي واقعي را در پس آن‌ها مي‌يابد و اين خيز بلند او به سوي زندگي نفس او را مي‌برد و در پاي ديواري خسته و درمانده از رسيدن به سوي خط پايان، در مي‌ماند.

از داستان «شبكه كف‌كرده» كه آنهم با روايتي فرا واقعي و خيالي نگاشته شده، همين را مي‌توانم بگويم كه حجم انبوهي از ضد ارزشهاي اخلاقي هجوم‌ آورده به صفحه مانيتورها و شبكه ‌جهاني اتصال آنها به هم،‌ به كف كردن آن‌ها انجاميده است.

در جايي كه مادري در طبقه پايين مدام به دنبال ارتباطي پنهان با دلخواه خويش است، پسرش در طبقة بالا و به دور از چشم مادر به دنبال روابطي پنهاني، چشم بر صفحه مانيتورش دوخته است.

روايتnاُم، آخرين داستان اين مجموعه باز هم بازخواني داستانِ معروفِ شنگول و منگول و آقاگرگه است كه البته با روايتي غير متعارف‌تر و خيالي، نويسنده به بازخواني آن پرداخته و امّا اين‌بار جاي آقا گرگه و مادر حبّه انگور نه تنها عوض شده بلكه نويسنده سعي كرده است تا در ساختي قدرتمدار، بين آنها هيچ تفاوتي قائل نشود. اين نگرش نيچه‌اي به قدرت و اينكه در مداري تاريخي و دايره‌وار هفتصد،‌ هشت‌صدساله به تعبير خود نويسنده و يا برگرفته از نام خود داستان روايت «ام»،‌ هيچ كدام به نيروهاي خير و شر داستان بدل نشده‌اند نقطه برتري انديشگي نويسنده‌ در داستان است.

مجموعه داستان «خط قرمز روي گيج‌گاه زن» بي‌شك مجموعه داستانی در خور تأمّل و قابل خواندن است و آنچه در پس ذهن خواننده پس از پايان آن مي‌ماند همين دگرنگري نويسنده به گذشته و حال خود است كه نگاه خاص خود نويسنده را از زندگي برمي‌تابد امّا ناگفته نبايد گذاشت كه اولين تجربه نويسندگي خانم اله‌بخش چندان خالی از خام دستی نيست چنانچه در بستر چند داستان مجموعه، عوامل سازنده داستان در چارچوبي ارگانيك و انداموار قرار نمي‌گيرند و معقول نمي‌نمايند در واقع داستان‌نويس مي‌توانست با دلائل مهم‌تري داستانهايش را به مخاطب ارائه دهد. و در پايان: نقد صوفي نه همه صافیِ بي‌غش باشد... 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: